خواهش های رجائی
آمده بود مهمانی سر سفره هم نشسته بود اما دست به غذا نمی زد زن دایی پرسید :
محمدعلی!مگر گرسنه نیستی؟
همانطورکه سرش پایین بود جواب داد:
میتوانم خواهشی از شما بکنم !؟میشود چادرتان را سرتان بکنید؟
آن روز یازده و دوازده سال بیشتر نداشت
"کتاب سیره شهید رجائی ص۳۴"
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
رسول خدا(ص)
ای فرزند آدم از آنچه خدا حرام کرده اجتناب کن عفت داشته باش تا از اهل عبادت خدا محسوب گردی
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
"ارشاد القلوب ترجمه طباطبایی ص۷۴"
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۱۱/۲۳ ساعت 13:50 توسط فاطمه الربیع
|