خـــــدایا !!!!!!

خـــــدایا !!!!!!
از تو میخواهم چـــــــادر مـــــــــرا آن چنان با چـــــادر خاکــــــی جده ی ســــادات پیونــــــد زنی....
که اگر جـــــان از تنــــــــم رود چـــــادر از ســــــــــرم نرود ......

خـــــدایا !!!!!!
که اگر جـــــان از تنــــــــم رود چـــــادر از ســــــــــرم نرود ......

فـکـر کـن ...
چـنـد چـفــیـه ،
خـونـی شـد ،
تــا ،
چـــادری ، خـاکـــی نـشـود ...

شیخ بگفت: این تبلت که خریدی اولین کار چه کردی؟
عرضه نمود: یا شیخ بر صفحه اش برچسب زدم و دور آن کاوری بس محکم قرار دادم.
شیخ فرمود: عایا کسی تورا به این کار مجبور کرد؟
- خیر
فرمود: عایا تو به شرکت غوغل توهین کردی که چنین کاور ی بر آن نهادی؟
- خیر. اتفاقا خود غوغل که آن را ساخته توصیه نماید که بر آن کاور نهیم.
- عایا چون این تبلت چیپ و درپیت است کاورش کردی؟
- خیر. بلکه چون ارزشمند است و کلی تکنولوژی صرف آن شده چنین کردم.
- عایا کاور از جمال تبلت نکاهد و به وزنش نیفزاید؟
- باکی نیست. به دوامش نیز بیفزاید.
شیخ صیحه ای بزد و گریبان چاک کرد و فرمود: پس بدان که آنکه مرا و ترا ساخته ما را به عفاف توصیه نموده است که عفاف ضمانت ماندگاریست .. .

یک وقت هایی می شود که
خودت را
تنها
چادریِ- کلِ خیابان می بینی
لبخند بزن، رو به آسمان کن و بگو:
خدایا ؟!
ممنونم که بهم اجازه دادی بین همه ی این آدمای رنگ وارنگ یه دونه باشم.
شک نداشته باش که این یک فرصتِ ویژه است تا برایِ او (خدا) هم یکی یک دانه باشی ...

بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای در فرانسه خرید میکرد؛ خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندقدار یک خانم بیحجاب و اصالتاً عرب بود. صندوقدار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را میگرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز میانداخت. اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمیگفت و این باعث میشد صندوقدار بیشتر عصبانی بشه ! بالاخره صندوقدار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه میخوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور میخوای زندگی کن!» خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندقدار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوقدار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت: «من جد اندر جد فرانسوی هستم…این دین من است . اینجا وطنم…شما دینتون را فروختید و ما خریدیم ...

در این گرمـآی تـآبستـآن ؛
وقتی پیچیده می شـومـ میـآن سیـآهی ات ،
تنهــآ دلخـوشی امـ به این اسـت که
عرقِ روی ِ پیشـآنی امـ ؛
عرقِ بنـدگی اسـت ،
نـه عرق شَـرمـ ...


تو میتوانی روسری نصفه نیمه ات را هی برداری و دوباره بزاری
میتوانی گاهی بادبزنش کنی
میتوانی مانتوی سفید کوتاه نازک چسبان بپوشی تا گرمت نشود
میتوانی شلواری بپوشی که دمپایش تا صندل ات 20 سانتیمتر فاصله داشته باشد
میتوانی جوراب هم نپوشی
لاک هم لابد خنک کننده است
بستنی هم لیس بزن روی نیمکت پارک
بوی ادکلنت هم میتواند تا 10 متر پشت سرت تعقیبت کند
فرض کن اینها بلد نیستند مثل تو باشند
فرض کن اینها عادت کرده اند به این پارچه ی سیاه در این گرما
فرض کن گرمشان نمیشود
فرض کن تو روشنفکری و اینها امل
آخر تو چه میدانی چادر ترنم عطر یاس در فضای غبار آلود دنیاست
آخر تو چه میدانی حجاب خنکا و زیبایی به وجود هر دختر مینشاند
تو میتوانی خوش باشی به عرق نکردن در دنیا
خنکای بهشت گوارایتان دختران چادری

چــــآدرمـ ....
تــــوروحَــــــم رآ مـــی آرایـــی
نــــه تَن ِ نَحیــــفَ و خــــاکی ام رآ
بر سرم که مـــــــی گُــذآرمت رهــــآ می شوم
از تمـــآم ِبنــــدهــآی اســــآرت ـ دُنـــیآ
و
کنـــده می شومـ از این زَمـــینِ خـــــــآکی
و سبُـــک مــی شوم از تمــــآم وابستگـــــی هــــآیِ تَـــن
و اوج می گیـــرَم تــــــآ خُــــــــدآیی شُـــدن

بیمارستان از مجروحین پر شده بود...
حال یکی خیلی بد بود...
رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.
وقتی دکتر این مجروح را دید به من گفت بیاورمش داخل اتاق عمل.
من آن زمان چادر به سر داشتم.
دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم...
مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت
گفت: من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری.ما برای این چادر داریم می رویم...
چادرم در مشتش بود که شهید شد.
از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم...
+راوی: خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس

تا بحال به خود اندیشیده ای...؟
به گوهـــــر وجودی ات ؛ به عــزت درونـــی ات ؛ زیــــبایی کنونـی ات
به مروارید چی...؟!
اندیشیده ای ...
به ارزشش به زیبایی بودنش ؛ به کمیاب بودنش ؛ محبوب بودنش
اره... درست فهمیدی !!
تو مرواریدی هستی زیبا در پوشش چادری زیباتر
مروارید باش تا همیشه محبوب باشی ... نه چون سنگ ساحل در دسترس همگان
اگر جامعه ی اسلامی بتواند زنان را با الگوی اسلامی تربیت کند
- یعنی الگوی زهرایی، الگوی زینبی، زنان بزرگ، زنان با عظمت،
زنانی که می توانند دنیا و تاریخی را تحت تاثیر خود قرار دهند -
آن وقت زن به مقام شامخ حقیقی خود نائل آمده است.
-------------------------------------
امام خامنهای ( مد ظله )
1376/07/30

فرقی نمی کند زن بودن یا مرد بودن
اما زن انقلابی باید سرآمد عرصه های انقلاب باشد
حماسه ی سیاسی پیش روست
...
امام خامنه ای(حفظه الله):
عفت در زن، وسیله ای برای تعالی و تکریم شخصیت زن در چشم دیگران،
حتی در چشم خودِ مردانِ شهوتران و بی بند و بار است.
عفتِ زن، مایه ی احترام و شخصیت اوست.
1376/07/30
********************************************************
امام خامنه ای(حفظه الله):
اگر نسخه ی غربی درمورد زن درست بود،
غربی ها مجبور نمی شدند دوباره بعد از هفتاد، هشتاد سال، صد سال،
مجددا یک نهضت حقوق زنان راه بیندازند.
1376/07/30
آیا جنایتی بزرگتر از این نسبت به زن وجود دارد
که بیایند سر او را با آرایش و مد و جلوه گری و لباس و طلا و زیورآلات بند کنند
و از او به عنوان یک ابزار و وسیله، در راه مقاصد گوناگون استفاده کنند.
1386/10/26
***********************************************
Is there any crime bigger than occupying woman
by makeup and fashion and showing off
and cloth and gold and jewelry to misuse her as a
?means of gaining various objectives
2008/01/15

خوب است هر از گاهي از پشتِ چشمانِ زنِ همسايه يا فاميل به همسرتان نگاه کنيد.
آن وقت خواهيد ديد که حتي زشت ترين و بدترين مردها هم يک سري خصوصيات و ويژگي ها دارند که قابل ستايش هستند.
همسر شما مستثنا نيست و قطعأ داراي معايب و نقطه ضعف هايي هست، اما شما بانو،اگر حساسيت ايشان را نسبت به نقاط ضعفش کم کنيد بزرگترين خدمت را به ايشان و در حقيقت به خودتان کرده ايد.

باز هم برای تو مینویسم
انَّ الانسانَ لِرَبهِ لَکَنود. - همانا انسانها نسبت به پروردگارشان ناسپاس هستند.(سوره عاديات)
بانوي خوب،بانويي ست که نفع و ضرر و سختي و آسايش زندگي در وي اثر نکند
در اثر ناملايمات زندگي صبور باشد
بانو حواست باشد !
نه اينکه وقتي همسرت زندگي مرفه برایت فراهم کرد با وي به خوشي رفتار کنی و اگر در اثر
مسائلي دچار فقر و تنگدستي شد، پيوسته از او ايراد بگيری و آزارش دهی.
پيامبر اکرم (ص):
زنان بد آنهايند که با شوهران خود تندي کرده،آنان را به کارهايي وا ميدارند که براي آنها سخت و غير
قانوني است و دائمأ بدگويي کرده و در زندگي قانع نيستند.---وسايل الشيعة باب ۶۰

عید که میرسد یادم میرود محرمی هست نامحرمی هست سنت رو بوسی دست دادن را دو دستی میگیریم تا اخر سیزده بدر رهایش نمیکنیم
از پسر عمو تا دختر خاله .....
هرگاه یکی از محارم خود که به سن بلوغ جنسی رسیده بین دو چشم او را ببوسید و ازبوسیدن گونه ها و دهان خوداری کنید ...
شعبان عید و بدرقه و زیارت برایش فرقی نمیکرد هر وقت میخواست روبوسی کنیم پیشانی مان را می بوسید نه فقط من با عمه و خاله هم همین طور بود گفتم: ((ما که محرمیم چرا روبوسی نمیکنی))با همان حجب و حیای همیشگی اش گفت : ((آخر خواهر من دلیلی ندارد صورت زن ها رو بوسم ،فقط صورت ما در را می بوسم ،میترسم در غیر این صورت گناه کنم ))
برادرم این یک تلنگری بود برای عیدت
به خدای خوب شهید شعبان قاضی پور میسپارمت